ماه میهمانی
فرارسیدن ماه میهمانی خدا بر عاشقان حق مبارک باد
فرارسیدن ماه میهمانی خدا بر عاشقان حق مبارک باد
امام شناسی
«گرچه برداشت ابتدایی از واژه ی (امام ) معنای پیشوا ورهبر است ولیکن ا ین واژه در مفهوم دینی ومذهبی بار معنایی بالایی دارد علامه طبا طبا یی در ذ یل ترجمه و تفسیر ایه 124سوره بقره معتقد است (امام)کسی است که هدایت مردم را از جانب پروردگار متعا ل بر عهده داشته باشد.
مستلزم چنین معنایی این است که امام باید اولا دارای یقین بوده و عالم ملکوت برایش مکشوف میباشد .ثانیا معصوم از هر ضلالت و گناهی بوده وذاتا سعید وپاک باشد»سید تقی واردی،پیشوای صالحان،ص214
امامت در نزد شیعه
«امامت از اصول اعتقادی شیعیان است در حقیقت تفاوت اصلی واساسی شیعیان با اهل سنت در همین مسا له است و سایر تفاوتهایی که میان شیعه و سایر مذاهب اسلامی موجود است،جنبه های عرضی و فرعی دارد.وهمانند تفاوتهایی است که میان مذاهب اربعه اهل سنت (حنفی ،مالکی ،شافعی وحنبلی)وجود دارد.
شیعه معتقد است که«امامت»یک منصب الهی همانند نبوت است که خداوند متعال به برخی ازبندگانش عنایت می نماید. امیرمومنان حضرت علی (علیه السلام)ضمن حدیثی درباره ی فلسفه باورها وکردارهای دینی فرمودند:که امامت فلسفه ی نظام امت میباشد همچنین در جای دیگر میفرمایند:اگاه باش!هر مامومی امام وپیشوایی دارد که باید به او اقتدا کند و از نور دانشش بهره گیرد .با این احادیث وصدها احادیثی که از رسول خدا و ائمه ی معصومین «علیه السلام»وارد شده اند،جایگاه امامت و ضرورت اعتقاد به ان و پیروی کردن از امام معصوم بر هر انسان حقیقت جویی اشکار می گردد وبرای مخالفان و معارضان ان،جای مجادله ومناظره نمی ماند.» همان،ص 216،215 از زندگی امام حسن (علیه السلام)
«پیشوای دوم جهان تشیع که نخستین میوه ی پیوند فرخنده ی حضرت علی (علیه السلام)با دختر گرامی پیامبراسلام (صل الله علیه و اله)بود،در نیمه ی ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود.حسن بن علی (علیه السلام)از دوران جد بزرگوارش چند سال بیشتر درک نکرد زیرا او تقریبا هفت سال بیش نداشت ،که پیامبر اسلام بدرود زندگی گفت.
پس از در گذشت پیامبر(صل الله علیه واله)تقریبا سی سال در کنار پدرش امیر مومنان علی (علیه السلام)قرار داشت.و پس از شهادت پدر بزرگوارشان در سال 40 هجری به مدت 10 سال امامت امت را به عهده داشتند ودر سال 50 هجری با توطئه ی معاویه بر اثر مسمومیت در سن 48سالگی به درجه شهادت رسیدند.ودر قبرستان بقیع در مدینه مدفون میباشند.»
امام حسن (علیه السلام)در عصر امامت خود
• «پس از شهادت امیر مومنان حضرت علی (علیه السلام)امام حسن (علیه السلام) زمام امور امامت ورهبری را بسیار دست گرفتند مدت امامت ایشان به مدت 10سال از سال 40 تا 50هجری ادامه یا فت .در این مدت حوادث تلخ و شیرین بسیار رخ داد،در این بخش با ذکر نمونه هایی،به شیوه ی زندگی امام حسن (علیه السلام) می پردازیم »
بیعت با امام حسن (علیه السلام)
«روز 21رمضان سال 40هجری سراسر کوفه غرق در عزا بود.مردم گروه گروه به محضرامام حسن (علیه السلام) وبرادرانش برای عرض تسلیت می امدند امام حسن(علیه السلام) در اجتماع مردم خطبه ای خواند و پس ازحمد وثنا فرمودند:ای مردم!شب گذشته مردی از دنیا رفت که پیشینیان بر او سبقت نگرفتند وایندگان به او نرسند او پرچمدار رسول خدا بود که جبرئئل در طرف راست ومیکائیل در طرف چپ او بودند او از میدان بر نمیگشت مگر انکه خداوند پیروزی را نصیبش می ساخت.او در شبی وفات کرد که یوش بن نون،وصی موسی (علیه السلام )وفات نمود .همان شبی که عیسی (علیه السلام)در چنان شبی به اسمان رفت.در این هنگام بغض گلویش را گرفت وگریست ومردم نیز گریه کردند انگاه به معرفی خود پرداخت.من از خاندانی هستم که خداوند در قرانش دوستی ان خاندان ونیکی به انها راواجب کرده است.»محمدفمحمدی اشتهاردی،سیره ی چهارده معصوم،ص265.
امامت حسن ابن علی(علیه السلام)
«پیامبر اسلام در احادیث متعددی،امامت امام حسن مجتبی (علیه السلام)پس از پدرش امیر المومنین (علیه السلام)را بیان وبه ان تصریح نمود.از جمله در حدیثی فرمودند:«حسن وحسین دو امام هستند خواه قیام کنند خواه بنشینند»
امیر المومنان(عله السلام)بسیاری از پرسشها واستفتائاتی که از وی می شد،به امام حسن (علیه السلام)ارجاع می دادند.ودر این رابطه شواهد فراوانی در منابع تاریخی و روائی موجود است.امیر المومنین (علیه السلام)در حضور اهل بیت وبزرگان شیعه وصیت کرد وودایع امامت رابه فرزندش حسن مجتبی (علیه السلام)سپرد وبه او فرمود:انت ولی الامر،(تو ولی امر مسلمین هستی).»سید تقی،واردی،پیشوای صالحان،ص220
بیعت مردم با امام حسن (علیه السلام)
«پس ازشهادت امام علی (علیه السلام)مردم با امام حسن (علیه السلام)اجتماع نموده اند،اول کسی که با ان حضرت بیعت نمود قیس ابن سعد بود که گفت:دستت را بگشا تا با تو بیعت کنم بر کتاب خدا و سنت پیامبر(صل الله علیه و اله)ونبرد با ملحدین. امام حسن (علیه السلام ) فرمودند:بیعت بر اساس کتاب خدا وسنت پیامبر شرطی است که در سرلوحه ی همه ی شرطها برای بیعت می اید.» محمد،دشتی،فرهنگ سخنان امام حسن مجتبی (علیه السلام)،ص93
«مقارن بیعت کوفه اهالی نقاط دیگر نیز بوسیله ی استانداران مربوط چه در عراق و ایران وچه در حجاز ویمن وبه طور کلی در تمام ایا لات اسلامی بیعت او را پذیرفتند مگرشام که تحت نفوذ وسلطه ی معاویه بود ومعاویه هم به همان روش سابق خود که درباره ی علی (علیه السلام) داشت باقی بودو از اینرو با امام حسن (علیه السلام) نیز از در ستیزه جوئی درامد.»فضل الله،کمپانی،حسن (علیه السلام) کیست،ص81
نامه نگاری به معاویه و اعلام موضع
«پس از بیعت مردم با امام حسن (علیه السلام) ان حضرت طی نامه ای به معاویه،خاندان پیامبر(صل الله علیه واله) را از هر کس دیگری سزاوارتردانستند و ضمن تعجب از تسلط غاصبان و زورگویان بر خلافت اسلامی وی را به پیروی از حکومت حق دعوت کردند.
در این نامه که به همراه جندب ابن عبدلله ازدی برای معاویه فرستاد چنین امده است:
بسم الله الرحمن الرحیم از بنده خدا حسن پیشوای مومنان به معاویه بن ابی سفیان .
سلام بر تو سپاس میگویم خدایی را که هیچ معبودی جزاو نیست.اما بعد،به راستی که خدا،محمد(صل الله علیه واله)را برانگیخت تا رحمت برای جهانیان بخشایش ویژه برای مومنان و رسول او برای همه ی مردم باشد تا هر که را زنده است بیم دهد و گفتار او درباره یکافران محقق گردداو پیامهای خدا را رساند وبرامرخدا مراقبت کرد تا اینکه خدا او را از دنیا برد.در حالی که نه مقصر بود ونه سهل انگار.خدا به وسیله ی او حق را اشکار،شرک را نابودفمومنان را یاری ،عرب را عزتمندکرد.بویژه قریش را عزت بخشید.معاویه!امروز ادمی اززور گویی تو در شگفت است؛چیزی را غصب کرده ای که شایستگی ان را نداری فنه فضیلت شناخته شده ای در دین خدا داری،ونه اثر پسندیده ای در اسلام. تو فرزند دشمن ترین قریش با رسول خدایی ولی خدا ناامیدت سازد و به زودی به سوی خدا باز گردی وبدانی که سرانجام نیک متعلق به کیست؟از خدا بترس از شورش دست برداروخون مسلمانان را نگهدار به خدا سوگند هیچ خیری برایت نداردکه با خون بیشتری ازمسلمانان که اینک بر عهده داری،خدارا دیدار کنی تسلیم شوواطاعت کن در این کار با اهل ان وکسی که شایسته تر است.کشمکش نکن تا خدا بدین وسیله اتش فتنه را خاموش کند ووحدت مسلمانان فراهم اید.» محمد جواد،مروّجی طبسی،سبط اکبر،ص 249-247
طغیان وتوطئه ی معاویه
معاویه دو نفر ازجاسوسان خود رابرای اغتشاش و اختلاف اندازی واطلاع رسانی،به بصره وکوفه فرستادامام حسن(علیه السلام) ازاین موضوع اطلاع یافت وفرمان داد ان دو نفر را دستگیر کرده گردن بزنند انگاه برای معاویه نامه ای نوشت واو را در موردفرستادن جاسوس ها سرزنش و تهدید نمود.
معاویه پاسخ امام را داد وبین امام حسن (علیه السلام)ومعاویه نامه های متعددی ردوبدل شد.سرانجام معاویه راه طغیان را به پیش گرفت.وبا سپاه مجهز خود برای مخالفت و تجاوز به حکومت امام حسن (علیه السلام)روانه ی عراق گردید.معاویه پس از قتل عثمان شب و روز می کوشید تا به مقام خلافت برسد و رئیس بی رقیب تمام نقاط اسلامی گردد.او برای این هدف به بزرگترین جنایات و کشت و کشتارها دست زد.وپس از شهادت حضرت علی (علیه السلام)و بیعت مردم عراق با امام حسن(علیه السلام)تصمیم قاطع گرفت که به سرکشی خود ادامه دهد و از گسترش نفوذ آن حضرت جلوگیری نماید.طغیان و تجاوز او به جایی رسید که افرادی را مخفیانه به کوفه فرستاد تا در فرصت مناسب امام حسن (علیه السلام) را ترور کنند. آنها عبارت بودند از:عمروبن حریث،اشعث بن قیس،حجربن حارث و شبث بن ربعی.
امام حسن (علیه السلام)از این توطئه آگاه شد؛از آن پس همواره مراقب بود تا از ناحیه ی آن تروریست های پول پرست ،آسیب نبیند و از این رو، زیر لباس هایش زره می پوشید . یکبار یکی از آنها،امام حسن (علیه السلام) را که مشغول نماز بود هد ف تیر قرار داد ولی همان زره باعث شد که تیر او کارساز نشود. محمد،محمدی اشتهاردی،سیره ی چهارده معصوم،ص 266
نصب استانداران و کارگزاران
شیخ صدوق پس از نقل خطبه ی امام حسن مجتبی پس از شهادت پدر می نویسد:پس حضرت امام حسن (علیه السلام) از منبر به زیر آمد و کارگزاران خود را به اطراف و نواحی فرستاد و حکام و امرا را در هر محل نصب کرد و عبدالله بن عباس را به بصره فرستاد. محمدجواد،مروجی طبسی،سبط اکبر،ص 249
دریافت نامه عبدالله بن عباس
عبدالله بن عباس از بزرگترین و مهمترین عاملان و استانداران آن حضرت به شمار می آمد و علاوه بر بصره و جنوب عراق بر بخش اعظم جنوب غربی ایران و خوزستان سیطره ی کامل داشت. وی نیز که با نیروهای اطلاعاتی و جاسوسی معاویه و شیطنت های گوناگون این نیرنگ باز عصر روبرو بود . نامه ای به امام حسن مجتبی (علیه السلام) نوشت و ضمن برشمردن فضایل و مناقب آن حضرت ، توصیه هایی به استحضار رسانید. از آن جمله از امام (علیه السلام) درخواست کرد که همانند پدرش امام علی (علیه السلام) عزم خویش را در مبارزه با یاغی شام جزم و در صدد مبارزه جدی و جنگ با سپاهیان شام برآید.
وی در فرازی از نامه اش نوشت:«ای امیرالمومنین با چنین طایفه ای (بنی امیه) در معرض محاربت باید آمد. دل قوی دار و به سر یقینی صادق و عزمی ثاقب روی به محاربت ایشان آر و از مکر و کیدشان دل زده مباش که اینها جماعتی اند که امیرمومنان (علیه السلام) را بر نصب حکمین مجبور کردند» سیدتقی،واردی،پیشوای صالحان،ص 229
انتظار عمومی
انتظار بسیار کسانی که با امام حسن (علیه السلام) بیعت کرده بودند.بر این بود که آن حضرت مانند پدرش امیرمومنان (علیه السلام) نبرد با معاویه بن ابی سفیان را ادامه داده و این فرد یاغی و سرکش را که موجب تجزیه جهان اسلام و اختلاف و خون ریزی فراوان در میان مسلمانان شده است از میان بردارد و به سزای اعمال ننگینش برساند.از سوی دیگر معاویه پسر ابی سفیان ،زمینه را برای یورش همه جانبه به سرزمین عراق اماده و سپاهی گران گرد آورد و بار دیگر از شام به سوی عراق حرکت کرد.
امام حسن مجتبی (علیه السلام)درقبال در خواست عمومی مردم مبنی بر جنگ با شامیان ونیز تحریکات نابخردانه معاویه بر ضد آن حضرت،هم زمان به دو کار اساسی اقدام نمود از یک سوبه حجر بن عدی ،سردار شجاع و فداکار جنگ های حضرت علی (علیه السلام) ماموریت داد که رزمندگان و نیروهای داوطلب جنگ را آماده و آنان را برای حرکت به مرزهای شام بسیج نماید از سوی دیگر با ارسال نامه ای به معاویه و محکوم کردن تجاوزات و هر گونه جنگ و خون ریزی ،در صدد بی اعتبار کردن شخصیت کاذب وی بر آمد.سید تقی واردی ،پیشوای صالحان،ص232
آماده باش امام حسن (علیه السلام)در برابر تجاوزات نظامی معاویه
معاویه پس از توطئه های نهان و آشکار،و پس از انجام مقدمات تصمیم گرفت به پیشروی و تجاوز خود ادامه داده و عراق راتحت تصرف خود درآورد.
امام حسن(علیه السلام)از حرکت نظامی معاویه اطلاع یافت بی درنگ مردم را به نماز جماعت در مسجد جامع کوفه دعوت کرد. جمعیت بسیاری در مسجد اجتماع کردند امام حسن(علیه السلام) بر فراز منبر رفت و پس از ذکر مطالبی ماجرای تجاوز نظامی معاویه را به مردم خبر داد و انها را به آماده بهش و بسیج عمومی دعوت نمودند از آنها خواستند تا برای رویا رویی با سپاه معاویه ،در لشکر گاه (نخیله)محل اجتماع نیروهای نظامی که در سر راه شام قرار داشت .به گرد هم آیند در همین وقت که آغاز کار بود سستی و بی حالی مردم آشکار گردید .به طوری که مورخین می نویسند:فسکتوا فما تکلم منهم احد ولا اجابه بحرف ،مردم در برابر دعوت امام حسن (علیه السلام)به جهاد با معاویه سکوت کردند حتی یک نفر از آنها سخن نگفت و کلمه ای جواب نداد
در همین هنگام که همه در سکوت مرگبار فرو رفته بودند «عدی بن حاتم»یکی از سرداران سپاه حضرت علی (علیه السلام)قفل سکوت را شکست و برخواست و با سخنان پرشور خود احساسات مردم را تحریک کرد تا به دعوت امام جواب مثبت بدهند واز ترس و پراکندگی و نفاق دوری نمایند .افرادی مانند قیس بن سعد ،معقل بن قیس ریاحی و زیاد بن صعصعه دنبال سخن عدی را گرفته ومردم را به بسیج عمومی برای جلو گیری از تجاوزات معاویه،فرا خواندند. امام حسن (علیه السلام) از بالای منبر تقدیر و تشکر کرد وبرای انها دعا نمود سپس همراه لشکر عظیمی فاز کوفه خارج شدند تا به دیر «عبد الرحمن» رسیدند ودر انجا سه اقامت نمودند تا همه مردم اجتماع نمایند محمد،محمدی اشتهاردی،سیره چهارده معصوم،ص 267
حرکت امام حسن (علیه السلام)به سوی جبهه
امام حسن (علیه السلام) پس از اعزام عبیدالله ف همچنان مردم را به جهاد و بسیج برای جلوگیری از سپاه معاویه فرا می خواند ولی مردم برای حرکت به سوی جبهه تمایلی نشان نمی دادند و کندی می کردند سپس با سختی و اکراه به فرمان امام حسن (علیه السلام) گردن نهاده و همراه آن حضرت به راه افتادند
شیخ مفید در کتاب ارشاد خود وضع روحی یاران امام را به پنج دسته مشخص کرده است. یک دسته از شیعیان امام و حسن (علیه السلام) و پدرشان بودند، یک دسته خوارج بودند که هدفشان جنگ با معاویه بود گر چه به امام (علیه السلام)بی علاقه بودند یک دسته فتنه جو بودند و برخی نیز در حال تردید و شک به سر میبردند برخی نیز پیرو قبیله و رئیس قبیله خود بودند دین و ایمانی نداشتند بلکه به میل روسای قبیله ی خود رفتار مینمودند امام (علیه السلام)با چنین لشکری به راه افتادند تا به محلی به نام (حمام عمر )رسیدند سپس از آنجا به دیر کعب و سپس به ساباط رسیدند.همان،ص 268
دريا غريق مرحمت بي كران تو
مسافرت فرشته
هفت آسمان تجلي رنگين كمان تو
خورشيد ناز مي كشد از ذرهاي خاك
آنجا كه صبح مي گذرد كاروان تو
صدها فرشته بال نهادند بر زمين
تا دامن خديجه شود ميزبان تو
بهتر شد آن زنان قريشي نيامدند
حوا و مريم اند پرستار جان تو
بر قلبهاي خسته ما هم نزول كن
اي جبرئيل تا به سحر هم زبان تو
يك شاخه ياس در دل مجروح كاشتيم
تنها به احترام مزار نهان تو
در بارش است رحمت بي حد ابر تو
پنهان شده است مثل شب قدر قبر تو
تسبيح تو كه تربت حمزه به قاب داشت
در سينه اش شميم دعاهاي ناب داشت
از كور نيز وقت سخن رو گرفته اي
هر چند چهره تو ز نور احتجاب داشت
در شكر روز ه ا ي كه در سه افطار با تو بود
دستت براي خواهش سائل جواب داشت
جسمت نخواست رخت عروسي به تن كند
از بسكه از بساط جهان اجتناب داشت
با عطر يازده سحر اين باغ آشنا ست
هر چند عمر مادر گلها شتاب داشت
بيتي به شعر صائب تبريزي آمده است
آن شاعري كه طبع روان همچو آب داشت
((چون صبح زندگاني روشندلان دمي است
آن هم دمي كه با عث احياي عالمي است ))
اي جلوه شكوه و جلال پيمبري
تو حجت هميشه به آل پيمبري
قد راست كرده بود و تنومند مانده بود
از آب چشمه ي تو نهال پيمبري
آنجا كه بحث كيفيت عرش مي شود
جز سينه ی تو نيست مثال پيمبري
مرهم به زخم هاي احد بيشتر بنه
تو با خبر هميشه ز حال پيمبري
كمتر به سينه جاي بده بوسه ي نبي
جاري شده است اشك زلال پيمبري
اين لحظه هاي اخر از احمد جدا مباش
اسوده نيست بي تو خيال پيمبري
قدري صبور باش بهشت دل نبي
تو زود مي رسي به وصال پيمبري
چون تو تمام آينه خلق احمدي
هر روز روز تو ست به سال پيمبري
ايام شادماني و روز ولادت است
هنگام شاد بودن و وقت عبادت است
در مصحف خداي تعالي نوشته بود
اين نور با طهور ولايت سر شته بود
پيش از شروع خلقت اين خاك و آسمان
اين دانه را به مزرعه عرش كشته بود
از بسكه بود دست توسل به سمت تو
هر گوشه اي ز چادر تو رشته رشته بود
چندي به التماس زمين كرده اي نزول
اين آخرين مسافرت يك فرشته بود
عالم هنوز طعم محبت به جان نداشت
حب تو در صحيفه مومن نوشته بود
ما را ببخش مدح تو كوثر نداشتيم
ما غير چند واژه ابتر نداشتيم
هر دختري كه ام امامت نمي شود
يا مادر پيمبر رحمت نمي شود
در مجمع خلايق حق فاطمه يكي است
اين وحدت است شامل كثرت نمي شود
آنجا كه پاي كفو علي هست در ميان
هر دختري كه لايق وصلت نمي شود
از اينكه آب مهريه ات بود روشن است
هر خانه اي كه خانه رحمت نمي شود
فردا بيا كه باز قيامت بپا كني
اي بانويي كه بي تو قيامت نمي شود
با اشتياق سمت صراط آوريد رو
زهرا بدون برگ شفاعت نمي شود
اين سينه باز حال و هواي مدينه خواست
يا رب دعاي كيست اجابت نمي شود
آخر مدينه راز پس پرده داشته است
آخر مدينه يار سفر كرده داشته است
لطف مدام حضرت ياسين به دست توست
آري دعا به دست تو آمين به دست توست
آنجا كه سينه در تب اندوه سوخته است
آرامش دوباره وتسكين به دست توست
پير خمين جلوه ي فرزندي ي تو داشت
يعني كه عزت و شرف دين به دست توست
آنجا كه ابر فتنه گري سايه گسترد
نابودي تمام شياطين به دست توست
اسلام با دعاي تو پيروز مي شود
آري كليد فتح فلسطين به دست توست
اين انقلاب جلوه اي از كوثر تو بود
بر روح تو سلام خدا و دو صد درود